برای نظارت بر پروژهای خارج از شهر بودم که گوشیم زنگ خورد. شخصی که خودش رو مدیر شرکت X معرفی کرد اصرار داشت برای یک موضوع مهمِ کاری، روز بعد من رو در دفترش ببینه. حدس زدم که مسئله به تخصص من یعنی محوطه سازی اداری مربوطه و ازاونجاکه فردا بعدازظهر وقتام آزاد بود، قبول کردم پایان ساعت کاری به دیدناش برم.
روز بعد | شلوغترین شرکتی که تا به امروز دیدم!
دفتر کار این شرکت در مرکز شهر و در یک ساختمان اداری 6 طبقه قرار داشت. بهظاهر ساختمان شیک و تمیزی بود؛ بالا رفتم و جلوی درب ساختمان کمی مکث کردم. هیچ چیز متمایز کنندهای در کار نبود! نه تابلویی، نه نشان خوشآمدی، و یا هرچیزی که بتونه یک برند خوشحال رو نمایش بده. نهکه عجیب باشه، فقط وقتی حرف از برند میشه، سطح انتظاراتم بالاتر میره. خواستم زنگ واحد رو بزنم که در باز و آقای رئیس روبهروی من ظاهر شد.
بعد از احوالپرسی من رو از راهرو تنگ و کوتاهی داخل برد و اونجا بود که با منظره شلوغترین شرکتی که تا امروز دیده بودم روبهرو شدم. شرکت یک واحد تقریبا 150 متری با سه اتاق بود که سالن اصلی به بدترین شکل ممکن با تعداد زیادی میز و صندلی اداری و پارتیشنهای چوبی پُر شده بود. 20 نفر پرسنل ثابت داشتن که 5 نفر درون اتاقها و 15 نفر در سالن اصلی مستقر میشدن. خواستم اشاره کنم که این حجم از شلوغی و بینظمی برای 20 نفر نیرو زیاده اما چیزی نگفتم. 😬
ساعت کاری تمام شده بود و کسی در شرکت نبود. این دوست عزیز حین صحبت مشغول درست کردن قهوه شد و من هم دفترچه بهدست گشتی در شرکت میزدم. ظاهراً خود آقای مدیر هم از وضعیت شلوغ و درهموبرهم شرکتاش بهخوبی اطلاع داشت و برای افزایش راندمان کاری و خوشحال کردن نیروهاش تصمیم گرفته بود تغییری ایجاد کنه .میگفت مقالهای درباره تأثیر گیاهان زنده در فضای کاری میخونده که با جستجو تو اینترنت، سایت و نمونه کارهای ایده سبز رو دیده و تصمیم گرفته با بودجهای که دراختیار داره یک فضای سبز اداری ایجاد کنه.
🖊 یادداشتهای من از وضعیت شرکت
من در شرکت قدم میزنم و این صحنهای هستش که باهاش مواجهام:
◾ حس میکنم از فضا بهدرستی استفاده نشده. چیدمان سالن اصلی رو با پارتیشنهای چوبیِ زهوار دررفتهای به چند قسمت تقسیم کردن تا واحدها از هم تفکیک بشه. دیوارهای سفید با نمای آجری، بدون هیچ دکور و تزئین خاص. سرویس اداری شامل میز و کمدهای MDF که روی هر میز از شلوغی جای سوزن انداختن نمونده. خبری از نظم و سلیقه نیست. حتی میزها طبق قاعده خاصی چیده نشده. سیمها روی میز و حتی اطراف اون رو پر کرده و وسایل میز مرتب نشده رها شدن. این دیگه چه فاجعهایه!!
روبهروی سالن یک آشپزخانه کوچک اوپن قرار داره. به تکتک اتاقها سرک کشیدم. اتاق مدیرعامل با اتاق جلسات ادغام شده. ظاهرا در کنار جلسات تیمی، جلسه با مشتریان هم در همین اتاق برگزار میشه. اتاق با میز مدیریت، کمد اداری و یک میز جلسه (چسبیده به میز اصلی) پر شده. اتاق دیگه مربوط به تیم حسابداری هستش که اون هم تعریف چندانی نداره. پررنگترین ویژگی دکوراسیون این شرکت، خشک بودن اون و دکوراسیون بیقاعدهاشه. و درنهایت اتاق سوم که اتاق سرور و عملاً انبار شرکت هستش و نباید بهش نزدیک شد.
یک تراس 2*3 هم وجود داره که پر از کارتن شده و کف اون موکت کهنهای انداختن. البته تراس منظره فوقالعاده و دید خوبی به شهر از طبقه چهارم داره که برای ساخت تراس سبز ظرفیت بسیار بالایی محسوب میشه. مدتیکه تو تراس بودم فقط به یک چیز فکر میکردم؛ کارهایی که با کمک فلاور باکس میشه تو این شرکت انجام داد!
انتظارات مدیر شرکت از تیم من
دفترچه رو در جیب گذاشتم و در سالن اصلی روی یک صندلی نشستم. خیلی زود آقای رئیس با دو فنجان قهوه خوش عطر بهم ملحق شد. صحبتاش رو با گفتن این موضوع که چقدر از وضعیت فعلی شرکت ناراحته شروع کرد. اینکه حس میکنه بینظمی و خشکیِ محیط کار، نیروهاش و بیحوصله و بیانگیزه کرده و این روزهای آخر سال انرژیشون رو به حداقل رسونده. ادعا کرد باوجود جوِ صمیمی بینِ تیم و خودش، پرسنل برای پایان زمان کاری لحظه شماری میکنن. برای همین میخواد بدون اطلاع اونها سال جدید رو با تغییر دکوراسیون شرکت براشون قشنگتر کنه.
مدیر شرکت بودجهشو بهم گفت و اینکه میخواد تو تعطیلات دو هفتهای پیشِرو یک تغییر اساسی در طراحی داخلی شرکت اتفاق بیفته. از من خواست کمکاش کنم و پیشنهاداتام رو براش توضیح بدم.
📝 دفترچه رو باز کردم، یادداشتهامو مرور کردم و بعد از کمی فکر گفتم: باید از اول شروع کنی!
پیشنهادات اولیه با محوریت کاربرد فلاور باکس در محوطه سازی اداری
بهش پیشنهاد دادم با ورودی شروع کنه. ورود به شرکت باید حسِ مثبتی در کارمندان بهوجود بیاره و هویت سازمانیشون رو یادآوری کنه. پس خواستم یک تابلو با لوگو و اسم شرکت جلوی در نصب بشه.
برای اینکه مطمئن بشم متوجه علت بیانگیزگی کارمندان و تأثیر دکوراسیون داخلی بیروح فعلی در روحیه اونها شده، کمی در این مورد سخنرانی کردم. 😉 شک نداشتم آشفتگی فردیِ هر کدوم از پرسنل هم که از بههمریختگی میزهاشون مشخصه، بیربط به این موضوع نیست. و بعد به سراغ ایدههای خوبی رفتم که با کمک فلاور باکس (Flower Box) یا پلنتر میشد تو این شرکت پیاده کرد. اعتقاد داشتم چیزیکه این فضا شدیداً بهش نیاز داره، روح و کمی رنگ سبز هستش که باید در قالبهای منظم و شُستهرُفته و هماهنگی کامل با بقیه عناصر، به دکوراسیون اداری اضافه بشه.
با کمک دو عدد فلاور باکس فلزی پر از سانسوریاهای خوشرنگ که نماد خوششانسی و پشتکار هستن، ورود به شرکت رو به پرسنل خوشآمد میگیم. بعد از اون باید به نظافت شرکت رسیدگی کرد و دستی به چیدمان کشید. به هم ریختگیها باید مرتب بشن و فضای خصوصی بیشتری برای پرسنل و وسایل کار فراهم بشه. پیشنهاد دادم سالن شرکت رو به دو بخش تقسیم و یک راهرو برای تسهیل رفتوآمد در مرکز ایجاد کنیم.
ازاونجاکه میز و سرویس اداری از جنس MDF بود، پیشنهاد دادم فلاور باکسهای مستطیلی با پایههای فلزی در جنس و رنگ مشابه طراحی و راهروها رو از محدوده کاری جدا کنیم. میتونیم از فلاور باکس فایبرگلاس یا چوبی هم استفاده کنیم. فلاور باکسها با گیاهان اکسیژنساز مثل آگلونما، بگونیا، زامیفولیا و سانسوریا پُر میشن. بهاینترتیب گیاهان زنده هوا رو تصفیه و محیط کاری رو بانشاط میکنن.
زیر اوپن یک فلاور باکس یکتکهای پر از گیاهان کوتاه قد کار میکنیم تا چیزی شبیه یک میز کانتر لوکس ایجاد بشه. برای اتاقها پیشنهادم اینه تمرکز اصلی روی اتاق مدیرعامل باشه. چون جلسات تیمی و قرارهای کاری اونجا برگزار میشن، نمای دیوار پشت صندلی مدیر عامل میتونه با یک قاب خزهای مفهومی دکور بشه. همچنین میتونیم با یک یا دو درخت تزئینی به اتاق زیبایی بیشتری بدیم. برای اتاق حسابداری، میتونم یک یا دو فلاور باکس با گیاهان زینتی پیشنهاد بدم.
تراس گاردن، فضایی برای تثبیت دوستیها
و آخر سر درباره تراس؛ برای اون چندتا ایده سبز خوب دارم. میتونم یک تراس سبز کمهزینه براتون اجرا کنم. کف تراس رو چمن مصنوعی میکنیم و میز و نیمکت یکتکهای با ظرفیت 20 نفر قرار میدیم. این فضا میتونه نبود اتاق غذاخوری یا فضایی برای دورهمی رو در شرکت جبران کنه. دیوارهای تراس رو با فلاور باکسهای چوبی یا فلزی کوچک پر میکنیم و در اونها گیاهان آویزی زیبایی میکاریم. چون تراس نرده فلزی داره میشه از فلاور باکس نردهای هم روی نردهها استفاده کرد.
و شرکتی که قراره بعد از تعطیلات حسابی دیدنی بشه
انتهای صحبتهام اضافه کردم: با برآورد اولیه من، این کارها رو میشه با بودجه شما انجام داد اما باز باید بررسی بیشتری انجام بدم و جزئیات رو به صورت کتبی براتون بفرستم. دوست مدیرمون که ظاهراً ایدههای من مورد توجهاش قرار گرفته بود، خواست هرچه زودتر برنامه نهایی و زمانبندی پروژه رو آماده کنم و به دستش برسونم.
انتظارش این بود که با شروع تعطیلات (انتهای اسفندماه) کار رو استارت بزنیم. خداحافظی کردم و تور راه برگشت به این فکر میکردم که تعطیلات عید رو از دست میدیم اما به کمک ایده سبز قراره یک تیم 20 نفره سال جدید رو با حال خوب شروع کنه. ☺